پزشکی در ایران باستان
iran
iran
الکساندر پوشکین می‌گوید «دانش و هنر از هر سرزمینی برخیزد و متعلق به هر قومـی که باشد، از آن همـه جهانیان است» با این وجود نمی‌توان از تاثیــر تمــدن و علـم در اعتبار بخشیدن به هر نژاد و ملتی غافل ماند. وقتی صحبت از دانش‌هایی چون پزشکی، فلسفه و ریاضیات در زمان باستان می‌شود می‌بینیم که کشورهایی چون یونان خود را سردمدار علوم در جهان می‌دانند، در حالیکه با نگاهی گذرا بر سیر علم و دانش در ایران و یونان و مقایسه این دو کشور بر طبق مدارک مستند در می‌یابیم که یونانیان در حقیقت وام‌دار ایرانیان بوده‌اند. مردم ایران در هیچ دوره‌ای از تاریخ از کسب علم و دانش غافل نبوده و همواره دانشمندان بزرگی را در رشته‌های مختلف علمی به جهانیان معرفی کرده‌اند. ما بر آن نیستیم که همه علوم را به ایرانیان نسبت دهیم، ولی به سادگی نمی‌توان این حقیقت را فراموش کرد که ملتی که هم اکنون خود را بنیان گذار طب، حکمت و فلسفه در دنیا می‌داند، در دوره‌ای از تاریخ، اقدام به گرته برداری بی‌رحمانه از دانش و حکمت ایرانی کرده است. براساس سنگ‌نبشته‌ای که بدست آمده، سابقه پزشکی در ایران به ۶۰۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش می‌رسد. بنابراین به جرأت می‌توان گفت آنچه که طب یونانی نامیده می‌شود، ایرانیان به یونانیان آموختند. چرا که در سال ۷۰۰ پیش از میلاد هیچ اثری از علم و فرهنگ در یونان مشهود نبود با این حال ۹۰۰ سال بعد یعنی سال ۲۰۰ پس از میلاد، یونانیان چنان در علم پیشرفت کردند که بقراط توانست رساله‌هایی در دانش پزشکی برشته تحریر درآورد. بقراط که او را پدر علم پزشکی می‌نامند در روزگار اردشیر یکم می‌زیسته است که در آن زمان دانش پزشکی در ایران، مصر و تا حدودی بابل شکوفا شده بود.جالب است که اروپاییان خود را واضع همه دانشها می‌دانند و همه پدران را از میان یونانیان کشف کرده‌اند! برای نمونه هرودت را “پدر تاریخ” می‌دانند اما در حقیقت تاریخ نویسی نوین را ایرانیان ابداع کردند که نشانهء روشن آن سنگ نبشته‌ی بیستون است. افلاطون که خود از فلسفه و حکمت ایرانیان برداشت کرده است، در مورد آموزش پسران شاهان هخامنشی می‌نویسد: “پسران شاه را از چهارده سالگی به آموزگاران می‌سپارند. مغان نیز جزء آموزگاران هستند، چرا که داناترینشان دانش مغان را می‌آموزد”. به نوشتهء سیسرون “هیچ کس نتواند شاه پارس شود مگر آن که دانش مغان را فرا گرفته باشد”. دانش مغان عبارت بود ازفلسفه، استدلال، منطق و پزشکی. چنانچه بخش‌های زیادی در اوستا به دانش پزشکی پرداخته است. در کتاب تاریخ پیامبران وشاهان آمده: اسکندر بزرگان سرزمین ایران را بکشت، شهرها و قلعه‌ها را ویران نمود وسرزمین آنها را به روش ملوک الطوایفی تقسیم کرد و دانشهای نجوم، پزشکی، فلسفه و کشاورزی را پس از آنکه به زبانهای سریانی و سپس یونانی بر گردانید، به مغرب برد.” تاریخ پزشکی در ایران باستان: کلمه پزشک از واژه‌ی «بیشه زه» به معنای «آسیب زدا» گرفته شده است. این واژه در زبان پهلوی به «بیشه زک» و بعدها به پزشک تبدیل شد. در اردیبهشت یشت پزشکان به ۵ دسته تقسیم می‌شدند. ۱- داتو بیشه زه یا دادپزشک: پزشکانی بودند که در زمان شیوع بیماری‌های واگیردار، مردم را با اصول بهداشت آشنا می‌کردند. جالب است که آن زمان، بین سطوح بهداشت و درمان به مرحله پیشگیری بیش از درمان اهمیت می‌دادند، چنانچه می‌بینیم قبل از تمام پزشکان به داتو بیشه زه اشاره شده است. ۲- کرتو بیشه زه یا جراح: پزشکانی بودند که مسیول بستن استخوان‌های شکسته، اصلاح جابجایی استخوان، دوختن و قطع کردن عضو آسیب دیده بودند. به گواهی شاهنامه، قدیمی‌ترین عمل جراحی در تاریخ، عمل سزارین بوده است که توسط آن رستم از رودابه زاده می‌شود. بیــاور یکی خنجـــر آبگــــون یکـــی مـرد بینا دل و پر فســون نخستین به می ماه را مست کــن ز دل بیـــم و اندیشه را پست کن تو بنگر که بینا دل افسون کند ز صنـدوق تا شیــر بیرون کند بکـافد تهیــگاه سـرو سهــــی نباشـد مــر او را ز درد آگهــی و زو بچه شیـــر بیــرون کشـد همـــه پهلـوی ماه در خون کشد و زان پس بدوز آن کجا کرد چاک ز دل بیرون‌کـن ترس و تیمـار باک گیاهی که گویم تو با شیر و مشک بکوب و بکن هرسه در سایه خشک بســای و بیـالای بر آن خستگیش ببیـنـی هم اندر زمان رستـگیش بر آن مال از آن پس یکی پر من خجسته بود ســایه‌ی فـر مـن در این نه بیت تمام روش‌های سزارین از بدنیا آمدن فرزند تا دوختن برش جراحی و مداوای آن شرح داده شده است. این روش از ایران به یونان برده شد و بعداً ژولیوس سزار، سردار بزرگ رومی به همین روش به دنیا آمد. از آنجاییکه سزار با وجود تعلقش به خانواده‌ی اشراف، در سیاست جانب مردم را می‌گرفت و در جنگ داخلی که میان اشراف و عوام در روم جریان داشت، به طرفداری از توده مردم برخاست، در بین مردم محبوبیت خاصی پیدا کرد و روش زایمان وی به نام سزارین معروف گردید. در صورتیکه سزاوار بود این روش رستمین نام بگیرد.کما اینکه در خیلی از روستاهای ایران به این عمل رستمزایی می‌گویند. چندی پیش جمجمه دختر سیزده ساله‌ای در شهر سوخته کشف گردید که سابقه جراحی جمجمه در ایران را به پنج هزار سال پیش برگرداند. پیش از کشف این جمجمه، طولانی‌ترین جراحی‌ها بر روی جمجمه در ایران باستان، جراحی‌هایی بود که با اهداف جادویی و آیینی هم بر روی مردگان و هم زندگان صورت می‌گرفته است. کشف این جراحی که برای درمان بیماری هیدروسفال انجام شده بود، سابقه اینگونه جراحی‌های درمانی را چند هزار سال عقب‌تر برد. ۳- اشو بیشه زه یا اشو پزشک: به پزشکانی گفته می‌شد که بوسیله اشویی (راستی و پاکی) آسیب زدایی می‌کردند. در شاهنامه فردوسی از نوش دارو، زخم‌بندی و بخیه زدن زخم‌های عمیق خنجر، تیر و شمشیر سخن زیاد به میان آمده است. «سینای حکیم‌پور» پسر «اهوم ستوت» پزشکی بود که در دوره‌ی خود از نظر حکمت و دانش بی‌نظیر بود و شاگردان زیادی را آموزش داد. هم او بود که در شاهنامه با نام سیمرغ مظهر عقل، دانایی، توانایی شهرت یافت. کسی که رودابه را به هنگام زاییدن رستم از درد رهاند، زال پهلوان نامدار شاهنامه را پروراند و همواره یاریگر او در لحظات سخت زندگی بود. رهنمون‌های او هم پزشکی بود و هم ایزدی و هر گره کوری را می‌گشود. انتخاب نام سیمرغ برای سینای حکیم پور به دلیل شباهت نقش پزشک در میان انسان‌ها با سیمرغ در میان پرندگان بوده است. سیمرغ در ادبیات فارسی دارای شهرت می‌باشد و مدت‌ها نه تنها در نزد ایرانیان باستان دارای تقدس و ارزش خاصی بوده، بلکه در فرهنگ و رسوم ایرانیان پس از اسلام نیز جایگاه ویژه‌ای داشته است. در منطق الطیر عطار، سیمرغ راهبر، رهبر و جلوه‌گاه وحدت مرغان دیگر است. عطار در سیمرغ به عنوان پزشک بزرگی یاد کرده که شاگردان زیادی داشته و به آنها فلسفه و پزشکی می‌آموخت، سپس شاگردان او در سراسر جهان پراکنده شدند و به آموزش پزشکی و درمان پرداختند. شهاب الدین سهروردی در رساله «سفیر سیمرغ» می‌گوید: «سفیر او خفتگان را بیدار کند، سایه او درمانگر دردها و رنجهاست». کلمه سینا از واژه «سینه» گرفته شده که همان سیمرغ است. ۴- اورو بیشه زه یا اورو پزشک: به آن دسته از پزشکانی اطلاق می‌شد که از خواص گیاهان آگاه بودند و به روش گیاه درمانی طبابت می‌کردند- نخستین پزشکی که توسط گیاه بیماران را درمان کرد، پور آبتین بود. در بندهش آمده است «هر بیماری را یک گیاه درمان بخش است و هر دارویی را آفریدگان برای از بین بردن درد می‌خورند. یزدان پاک ده هزار گیاه درمان بخش به سود بشر آفرید و به آن خاصیت شفا دهندگی داد». اهورا مزدا فریدون را از خواص نباتات و گیاهان درمان بخش آگاه کرد و او نیز اسرار گیاهان را به بقیه آموخت. آریایی‌ها گیاه «هوم» را به عنوان مفیدترین و مهمترین گیاه گیتی می‌شناختند. «هوم» نام پزشکی بزرگ و کاشف گیاه «هوم» بوده که به نام خودش معروف شده است. این گیاه دارای ساقه‌ی کوتاه و پر گره بوده که شیره سفیدی داشته و در کوه‌های ایران و افغانستان می‌روییده است. ساقه آن را موبد به هنگام تلاوت آیات اوستا می‌کوبیده، شیره آن را با آب زر مخلوط می‌کرده و همه به عنوان اکسیر جاودانگی از آن می‌نوشیده‌اند. این گیاه به واسطه خواص بی‌شمارش مقدس شمرده شده است و جمشید، فریدون و ترت که هر سه پدران پزشکی ایران به شمار می‌آیند، از آن برای تسکین و درمان دردها استفاده می‌کردند. هشتاد نوع داروی گیاهی و عصاره‌های میوه‌ای در دانشگاه گندی شاپور به کار می‌رفت. ایران از مهمترین کشورهای گیاه پزشکی به شمار می‌آمده و در کتاب‌های عربی و یونانی نام ایرانی گیاهان باید نوشته می‌شد. ۵- مانتره بیشه زه یا مانتره پزشک: این نوع درمان (که اتفاقاً این روزها بسیار به آن توجه شده است) بوسیله مغان فرزانة مادستان انجام می‌شد. مغی که مانتره درمان می‌کرد، چنانکه در یسنای ۹ و۴۴ و ۳۱ آمده است “اهوبیش” نام دارد که به معنای “درمانگر زندگی” است. (اهو: زندگی، بیش: پزشک) همین واژه بعدها به “پزشک زندگی” برگردانده شد. “مانتره درمانی” از ویژگی پزشکی مغان بود. در ایران باستان به حجامت اهمیت زیادی داه می‌شد. می‌توان گفت علم طب سوزنی منشعب شده از حجامت است. اصول طب سوزنی و حجامت از آنجا گرفته شد که در عصر قبل از تاریخ، متفکران متوجه شدند که وقتی سربازان در میدان جنگ مورد اصابت چاقو، نیزه و شمشیر قرار می‌گیرند و زخمی بر می‌دارند، بسیاری از بیماری‌هایشان بهبود می‌یابد. این کشف بزرگ به آنها آموخت که با فرو بردن سوزن و تیغ زدن می‌توان برخی از امراض را شفا بخشید و به همین علت دو هزار و ششصد سال قبل از میلاد مسیح سوزن‌های فلزی و شاخ‌های حجامت در ایران و چین وارد اصول مداوا گردیدند. پزشکان سنتی ایران نقاط متعددی از بدن را برای حجامت پیدا کرده و هر ناحیه را برای معالجه یک بیماری مخصوص، حجامت می‌کردند. چینی‌ها نیز در بدن انسان ششصد نقطه‌ی اسرار آمیز شناسایی کردند که با تحریک آن نقاط به مداوای دردهای متفاوت می‌پرداختند. در زمان باستان بزرگترین دانشگاه جهان که بتوان حتی آن را با معیارهای امروزی تطبیق داد، به نام گندی شاپور در اهواز بنا گردید. این دانشگاه در زمان شاپور اول ساخته شد و تا سه قرن پس از اسلام هم به حیات خود ادامه داد. گفته می‌شود که بر سر این دانشگاه نوشته شده بود “فضیلت و دانش برتر از زور بازو و نیروی شمشیر است”. در مورد بزرگی و گنجایش آن چیزی نمی‌دانیم ، فقط می‌دانیم که تمام علوم آن زمان در این دانشگاه تدریس می‌شده، اما بیشتر شهرت این دانشگاه در جهان، به خاطر سطح علم پزشکی در آن است و بیمارستان‌هایی وابسته به این دانشگاه اداره می‌شد. دانشکده‌ای برای نجوم و رصدخانه هم در کنار آنها بوده است، زیرا علم ستاره‌شناسی برای درمان استفاده می‌شد. مکتب پزشکی دانشگاه گندی شاپور دنبال رو مکتب پزشکی یسنایی- مغانی مادستان ایران زمین بود و بوسیله‌ی مغان فرزانه اداره می‌شد. این دانشگاه در دوره‌ی انوشیروان به معروف‌ترین دانشگاه جهان تبدیل شد. قوانین پزشکی در ایران باستان در ایران تشکیلات منطقی وجود داشت و پزشکان از قوانین و دستورهای واحدی پیروی می‌کردند. وزیر بهداشت و درمان «دروستبد» نام داشت. به کسانی که آمار پزشکی می‌گرفتند یا در تاریخچه بیماری‌ها تحقیق و تفحص می‌کردند «آتروان» می‌گفتند. پزشکان باید هنگام کار با پارچه‌ای تمیز جلوی دهان و بینی خود را می‌بستند که به آن «پنام» می‌گفتند. رعایت بهداشت آب، خاک، هواو محصولات کشاورزی و از بین بردن تمام آلودگی‌هایی که می‌توانستند سبب بیماری شوند، بر عهده حکمرانان بود. یک پزشک باید نیک آموخته و در فن خود مهارت کامل داشته باشد، از ویژگی داروها کاملاً آگاه بوده و پیوسته در پی کامل کردن دانش خود باشد. به شکایت بیمار گوش کند و در شناسایی و افتراق دردها استاد باشد. همچنین پزشک باید شیرین زبان، نجیب، صبور، قانع، فروتن و قابل اعتماد باشد. محل زندگی، وضع لباس و خوراک پزشکان باید خوب، کافی و تمیز باشد. هر یک دارای یک اسب تندرو باشند تا در هنگام خطر به کمک بیمار بشتابند. پزشک باید به مقدار زیاد دارو و وسایل همراه خود داشته باشد. مزد پزشک بستگی به طبقه اجتماعی بیمار داشت و مردم حق درمان را بنا به میزان توانایی خود می‌پرداختند. حق درمان پادشاه و خانواده سلطنتی یک درشکه چهار اسبه، روسای لشکری، استاندار و فرمانداران درشکه یک اسبه، بازرگانان یک شتر، کشاورزان یک گوسفند و یا معادل آن سکه‌های رایج و مردم تنگ دست، رایگان درمان می‌شدند. یک پزشک هرگز نباید برای مزد بیشتر دوره درمان را افزایش دهد. قوانین پزشکی ایران باستان را الگود (تارخ پزشکی ایران) با فرمان پرآوازه «حمورابی» بابلی سنجیده است. دلیل این امر تعیین حق درمان، دادن جواز کار به پزشکان و مجازات پزشکانی بود که مرتکب خطا می‌شدند. تاریخ پزشکان ایرانی بر استواری پایه‌های فرهنگی و علمی این مرز و بوم حکایت دارد. در موزه ملی، تاریخ علوم پزشکی ایران گوشه‌ای از افتخارات نام آوران این علم را در بخش‌های مختلف از جمله انسان شناسی، مردم شناسی، اسناد خطی و نسخ پزشکان، کحالی (چشم پزشکی)، داروخانه نظامی، پزشکی و دامپزشکی می‌توان دید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ شنبه 24 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد تولایی |